گرایش به مقصرسازی در مواجهه با فاجعه: کارکردهای روان‌شناختی و شناختیِ یک مکانیزم دفاعی

//گرایش به مقصرسازی در مواجهه با فاجعه: کارکردهای روان‌شناختی و شناختیِ یک مکانیزم دفاعی

گرایش به مقصرسازی در مواجهه با فاجعه: کارکردهای روان‌شناختی و شناختیِ یک مکانیزم دفاعی

چکیده

در مواجهه با فجایع فردی و جمعی، انسان تمایل دارد در سریع‌ترین زمان ممکن «مقصر»ی برای آن حادثه بیابد. این واکنش ذهنی، به‌ظاهر عقلانی، اغلب از تمایل ناخودآگاه به کنترل شرایط و کاهش اضطراب روانی ناشی از مواجهه با مرگ، رنج یا بی‌عدالتی نشأت می‌گیرد. در متن حاضر با اتکا به مبانی نظری روان‌شناسی شناختی، روان‌پویشی و جامعه‌شناسی، میخواهم نشان دهم که مقصرسازی اغلب تلاشی برای معنا دادن به حادثه و حفظ انسجام روانی است. به‌علاوه، با ارائه نمونه‌هایی از تصادفات رانندگی، فجایع خانوادگی و بحران‌های سیاسی مانند جنگ غزه، ابعاد این واکنش روانی را روشن کرده و پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن را نیز بررسی کنم.

مقدمه

در بسیاری از وقایع تلخ و ناگهانی، واکنش نخستینِ بسیاری از افراد نه همدردی یا تحلیل، بلکه یافتن پاسخی به این سؤال است: «چه کسی مقصر بود؟» این واکنش که گاه در قالب پرسش‌هایی چون «آیا گواهینامه داشت؟»، «چرا آن‌جا بود؟»، یا «چرا زودتر اقدام نکرد؟» بروز می‌یابد که نوعی مکانیسم دفاعی روان است و اغلب از اضطراب شدیدِ ناشی از مواجهه با مرگ، آسیب یا بی‌عدالتی پدید می‌آید.

مبانی نظری و پیشینه‌

۱٫ نظریه «جهان عادل» (Just World Hypothesis)

به‌گفته‌ی ملون لرنر (Lerner, 1980)، ذهن انسان تمایل دارد باور کند که جهان منصفانه و نظم‌مند است؛ افراد خوب پاداش می‌گیرند و افراد بد مجازات می‌شوند. این اعتقاد، هرچند ساده‌انگارانه به‌نظر برسد، برای حفظ ثبات روانی حیاتی است. در مواجهه با بی‌عدالتی محض یا مرگ بی‌معنا، ذهن با نپذیرفتن نقش «تصادف» یا «شانس»، به‌سوی مقصرسازی میل می‌کند تا نظم نمادینی بازسازی کند.

۲٫ مدل پنج‌مرحله‌ای سوگ کوبلر-راس

کوبلر-راس (۱۹۶۹) پنج مرحله‌ی سوگ را مطرح کرد: انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش. گرایش به سرزنش فرد فوت‌شده یا اطرافیان او، غالباً در مرحله‌ی خشم یا چانه‌زنی دیده می‌شود. مثلاً بازماندگان ممکن است بگویند: «چرا قبول نکرد خانه‌اش را عوض کند؟»، یا «ما قبلاً هشدار داده بودیم.»

۳٫ دفاع‌های روان‌پویشی کلاسیک

بر اساس نظریه‌های فروید و روان‌کاوان پس از او، ذهن در مواجهه با تهدیدهای روانی، از مکانیزم‌هایی مانند فرافکنی (projection)، انکار (denial)، جابجایی (displacement) و توجیه‌گری افراطی (rationalization) استفاده می‌کند. مقصرسازی نیز اغلب ترکیبی از این مکانیزم‌هاست.

تحلیل نمونه‌ها

مثال ۱: تصادف رانندگی منجر به مرگ
در تصادفی که منجر به مرگ یک موتورسوار می‌شود، اطرافیان و حتی رسانه‌ها بلافاصله به دنبال پاسخ به سؤالاتی برمی‌آیند: آیا کلاه ایمنی داشت؟ آیا سرعتش زیاد بود؟ راننده‌ی خودرو بیمه داشت؟
این پرسش‌ها، حتی پیش از احساس همدردی یا تحلیل فنی حادثه، ذهن را به یک ساختار علی–معلولی وارد می‌کنند که تحمل‌پذیرتر از پذیرش تصادفی، بی‌منطق و مرگ‌آور بودن حادثه است.
مثال ۲: حادثه خانگی و واکنش خانواده
در حادثه‌ای که بر اثر نشت گاز و آتش‌سوزی در یک خانه رخ داده و منجر به مرگ یکی از اعضای خانواده شده است، برخی از بستگان شروع به سرزنش‌های متأخر می‌کنند: «بارها گفتیم به خانه‌ی ما نقل مکان کن!» این سخنان، بیشتر از آن‌که از خشم یا دلخوری ناشی شود، تلاشی ناخودآگاه برای درک‌پذیر کردن حادثه و کنترل بر یک فاجعه‌ی غیرقابل بازگشت است.
مثال ۳: بحران‌های انسانی و واکنش عمومی
در جنگ‌ها یا فجایع انسانی مانند درگیری‌های اخیر در غزه، مخاطبان جهانی واکنش‌هایی شدید، قطبی‌شده و مبتنی بر مقصرسازی نشان می‌دهند: برخی می‌گویند «تقصیر فلسطینی‌هاست، نباید از گروه‌های افراطی حمایت می‌کردند»، برخی دیگر اسرائیل را مقصر مطلق می‌دانند. در بسیاری از این واکنش‌ها، نه تحلیل سیاسی، بلکه نیاز ذهن به یافتن علت برای یک رنج بی‌پایان و معنازدایی‌شده وجود دارد.
فردی که در امن‌ترین نقطه جهان نشسته، برای تحمل تصاویر کودک کشته‌شده، دنبال ساختن روایتی است که ذهن او را آرام کند: «اگر این کار را نکرده بودند، این اتفاق نمی‌افتاد.»

همچنین بخوانید : برداشت شخصی زیر سایه نظرگاه شخصی!

پیامدهای روانی و اخلاقی مقصرسازی

مقصرسازی، در سطح روان‌شناختی، به ذهن کمک می‌کند تا کنترل ظاهری بر جهان بازسازی کند. اما این مکانیسم، پیامدهای مهمی دارد:
بی‌عدالتی در قضاوت: مقصر جلوه دادن قربانی می‌تواند به خاموشی صدای عدالت‌خواهی منجر شود.
فرسایش همدلی: اگر ذهن تنها به دنبال دلیل و مقصر باشد، فرصت همدلی واقعی با رنج انسانی از بین می‌رود.

مانع اصلاح ساختاری: مقصرسازی می‌تواند توجه را از علل ساختاری یا سیستمی (مانند فساد، فقر، بی‌قانونی) منحرف کرده و بر خطای فردی متمرکز کند.

پرسش‌های متداول و پاسخ‌ها

۱. آیا مقصرسازی همیشه ناپسند یا غیرمنطقی است؟
نه لزوماً. در برخی موارد، یافتن مقصر می‌تواند به شفاف‌سازی مسئولیت‌ها، پیشگیری از تکرار حوادث و تحقق عدالت کمک کند. اما زمانی که این فرآیند صرفاً برای آرام‌سازی ذهن و کاهش اضطراب انجام می‌شود و منجر به داوری‌های عجولانه، سرزنش قربانی یا غفلت از ریشه‌های ساختاری مسئله گردد، می‌تواند خطرناک، غیراخلاقی و حتی ضدعدالت باشد.

۲. چرا ذهن انسان نمی‌تواند با بی‌نظمی و تصادف کنار بیاید؟
ذهن انسان به‌طور تکاملی برای درک الگوها، پیش‌بینی آینده و کنترل محیط طراحی شده است. بی‌نظمی، تصادف و رخدادهای بی‌معنا، این توهم کنترل را از بین می‌برند. برای بازسازی این احساس امنیت، ذهن اغلب به علت‌سازی و مقصرسازی متوسل می‌شود، حتی اگر واقعی نباشد.

۳. آیا این گرایش در همه فرهنگ‌ها یکسان است؟
گرایش به یافتن مقصر پدیده‌ای جهانی است، اما شکل بروز آن ممکن است بسته به فرهنگ، دین، سطح آموزش، و نوع روایت‌های مسلط تفاوت داشته باشد. برای مثال، در فرهنگ‌هایی که باور به سرنوشت یا اراده الهی پررنگ‌تر است، گاهی مقصرسازی کمتر و توکل بیشتر دیده می‌شود، اما حتی در این فرهنگ‌ها نیز نیاز به معنا دادن و علت‌یابی، به شکلی دیگر بروز می‌کند.

۴. چگونه می‌توان از مقصرسازی ناسالم جلوگیری کرد؟
با آگاهی از این مکانیزم ذهنی، تمرین تفکر انتقادی، تقویت همدلی، به تعویق انداختن قضاوت، و بررسی چندجانبه‌ی عوامل دخیل در یک حادثه. همچنین، گفتگوهای باز و اخلاق‌محور در جامعه می‌تواند به جایگزینی تحلیل دقیق به‌جای واکنش‌های هیجانی کمک کند.

۵. آیا رسانه‌ها در تقویت این گرایش نقش دارند؟
بله. رسانه‌ها (به‌ویژه رسانه‌های زرد یا شبکه‌های اجتماعی) اغلب با برجسته‌سازی یک فرد یا گروه خاص به‌عنوان مقصر، به فرایند مقصرسازی دامن می‌زنند. این کار نه‌تنها نیاز مخاطب به روایت‌های ساده و قابل‌فهم را برآورده می‌کند، بلکه باعث جذب بیشتر مخاطب می‌شود. اما در بلندمدت می‌تواند به تحلیل سطحی، قطبی‌سازی اجتماعی و بی‌عدالتی منجر شود.

سؤالات دو گزینه‌ای از مقاله “گرایش به مقصرسازی در مواجهه با فاجعه”

یافتن مقصر در مواجهه با فاجعه، از دید روان‌شناسی، بیشتر چه کارکردی دارد؟

اقدام اخلاقی برای اجرای عدالت

مکانیزم دفاعی برای کاهش اضطراب روانی

طبق نظریه‌ی “جهان عادل” لرنر، چرا انسان‌ها تمایل به مقصر دانستن قربانی دارند؟

برای حمایت بیشتر از افراد آسیب‌دیده

برای حفظ باور به نظم و عدالت در جهان

یکی از مراحل سوگ که در آن احتمال مقصرسازی بیشتر است، کدام است؟

پذیرش

خشم

ذهن انسان در مواجهه با رویدادهای تصادفی تمایل به چه چیزی دارد؟

پذیرش بی‌نظمی جهان

ساختن روابط علت و معلولی برای قابل‌تحمل شدن اتفاق

جمله‌ی “اگر او خانه‌اش را عوض کرده بود، این اتفاق نمی‌افتاد” نمونه‌ای از چیست؟

چانه‌زنی ذهنی برای درک‌پذیر کردن فاجعه

تحلیل منطقی رفتار فرد

واکنش‌های رسانه‌ای اغلب چگونه به مقصرسازی دامن می‌زنند؟

با ارائه تحلیل‌های علمی و بی‌طرف

با روایت‌های ساده و قطبی‌سازی ماجرا

جمله‌ی «اگر از حماس حمایت نمی‌کردند، این اتفاق نمی‌افتاد» چه نوع پاسخ ذهنی است؟

تحلیل امنیتی دقیق

تلاش ذهن برای معنا دادن به رنج و مرگ دیگران

کدام‌یک از پیامدهای مقصرسازی نادرست نیست؟

فرسایش همدلی و سکوت قربانیان

تقویت عدالت اجتماعی

چگونه می‌توان از داوری عجولانه در مواجهه با فجایع پرهیز کرد؟

با آگاهی از مکانیزم‌های ذهن و تمرین همدلی

با قطع کامل پیگیری اخبار و اطلاعات

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

ذهن انسان، در مواجهه با فجایع، برای بقا و تنظیم تعادل روانی، تمایل دارد تا با ایجاد روایتی از «علت» و «مقصر»، از اضطراب ناشی از بی‌معنایی و تصادف بکاهد. این رفتار، که می‌تواند جنبه‌های روان‌شناختی، اجتماعی و حتی سیاسی داشته باشد، یکی از بنیادی‌ترین مکانیزم‌های دفاعی ذهن است.
شناخت این مکانیسم به ما کمک می‌کند تا به‌جای گرفتار شدن در دام داوری‌های عجولانه، با رنج دیگران صادقانه‌تر مواجه شویم و مسیر اصلاح و ترمیم را از مسیر مسئولیت‌پذیری جمعی و نظام‌مند دنبال کنیم، نه صرفاً با مقصرسازی و فرافکنی.
منابع
لرنر، ملوین. (۱۳۵۹). باور به دنیای عادلانه: یک توهم بنیادی. انتشارات اشپرینگر.
(Lerner, M. J. (1980). The Belief in a Just World: A Fundamental Delusion. Springer.)
کوبلر-راس، الیزابت. (۱۳۴۸). درباره مرگ و مردن. انتشارات اسکرایبنر.
(Kübler-Ross, E. (1969). On Death and Dying. Scribner.)
بکر، ارنست. (۱۳۵۲). انکار مرگ. انتشارات فری پرس.
(Becker, E. (1973). The Denial of Death. Free Press.)
بامایستر، روی اف؛ دیل، کی؛ و سومر، ک. ل. (۱۳۷۷). “مکانیزم‌های دفاعی فرویدی و یافته‌های روان‌شناسی اجتماعی مدرن: واکنش وارونه، فرافکنی، جابجایی، بازکردن، انزوا، والایش و انکار”. نشریه شخصیت، ۶۶(۶)، ۱۰۸۱–۱۱۲۴.
(Baumeister, R. F., Dale, K., & Sommer, K. L. (1998). Freudian defense mechanisms and empirical findings in modern social psychology: Reaction formation, projection, displacement, undoing, isolation, sublimation, and denial. Journal of Personality, 66(6), 1081–۱۱۲۴٫)
فرانکل، ویکتور. (۱۳۲۵). انسان در جست‌وجوی معنا. انتشارات بیکن پرس.
(Frankl, V. E. (1946). Man’s Search for Meaning. Beacon Press.)
هایت، جاناتان. (۱۳۹۱). ذهن درستکار: چرا افراد خوب در سیاست و مذهب اختلاف دارند؟ انتشارات پنتئون.
(Haidt, J. (2012). The Righteous Mind: Why Good People are Divided by Politics and Religion. Pantheon.)

توسط |2025-07-27T16:37:41+00:00جولای 26th, 2025|روانشناسی|

ثبت ديدگاه