انگار این قانون نانوشته ای است که وقتی صمیمیت ایجاد شود، ادب و احترام متقابل، لباس خودمانگی می پوشد و جای ضمیرهای جمع به مفردها داده می شود. دیگر شما، تو می شود و بیایید می شود بیا. دیگر سخت می شود کسی را که دوستش داریم شما خطاب کنیم، انگار وقتی به کسی که دوستمان دارد می گوییم؛ خرِ خودمی دیوونه ی من! دنیایی از صمیمیت و نزدیکی هدیه داده ایم.
انگار نمی شود خودمانی عاشق بود و رعایت احترام را هم کرد.
یک چرخه عجیب و تکراری برای همه ما وجود دارد: دوریم و مودبیم، نزدیک و بی ادب. هرکسی بگوید اینطور نیست، یا تابه حال به کسی نزدیک نشده یا یک جایی را از حافظه اش پاک کرده که بتواند بگوید اینطور نیست و دروغ هم نگفته باشد. می دانی، شاید ادبیات خودمانی و عامیانه آدم ها را به هم نزدیک نکند ولی قطعاً آدم ها که به هم نزدیک می شوند با ادبیات خودمانی صحبت می کنند. جالب اینجاست که عکس این موضوع هم صدق می کند: آدم ها که با هم غیر خودمانی و رسمی صحبت می کنند، بدان که فاتحه آن نزدیکی خوانده شده است.
این ها را گفتم که بگویم:
شما انسان بزرگواری هستید، حرف های شما مرا به فکر فرو می برد. امیدوارم توانسته باشم منظورم را به شما رسانده باشم.
محمد صدیقی
۱۳۹۷/۰۸/۳۰
ساعت: ۱۱:۵۵
ثبت ديدگاه