زمان به نفع شما نمی‌‌گذرد-رابرت کیوساکی

/, کسب و کار/زمان به نفع شما نمی‌‌گذرد-رابرت کیوساکی

زمان به نفع شما نمی‌‌گذرد-رابرت کیوساکی

زمان به نفع شما نمی‌‌گذرد-رابرت کیوساکیReviewed by محمد صدیقی on Jul 27Rating: 5.0زمان به نفع شما نمی‌‌گذرد-رابرت کیوساکیاین مسئله حقیقتی اساسی را نشان می‌‌دهد: کارمندان و کارآفرینان ذهنیت‌های متفاوتی دارند که بر شیوه نگرش آنها به دنیا و مسائل آن تاثیر می‌‌گذارد. این ذهنیت‌ها در هنگام برقراری تعامل با دنیا روی همه چیز تاثیرگذار خواهند بود؛ از شیوه تربیتی و ارتباطی با کودک گرفته تا نحوه تصمیم‌گیری برای خرید.

زمان به نفع شما نمی‌‌گذرد یادداشتی از رابرت کیوساکی

مترجم: شادی حسن‌پور

همانطور که در پست: مهم‌ترین مهارتی که تمام کارآفرینان باید از آن برخوردار باشند مقاله ای از رابرت کیوساکی در وبلاگ محمد صدیقی درج کردیم در ادامه به یکی دیگر از مقاله های ترجمه شده رابرت کیوساکی می پردازیم.

چرا کارمندان همیشه کمیابی را می‌‌بینند و ثروتمندان فراوانی را؟

یکی از اساسی‌ترین تفاوت‌ها میان کارمندان و کارآفرینان این است که کارمندان زمان، اما کارآفرینان ارزش می‌‌فروشند. به همین خاطر است که کارمندان همیشه در عالم کمیابی زندگی می‌‌کنند. از سوی دیگر، کارآفرینان در دنیای فراوانی زندگی می‌‌کنند.

ما به عنوان انسان، زمان و انرژی زیادی در اختیار داریم. به دلیل آنکه کارمندان زمان می‌‌فروشند، فقط می‌توانند به ازای ساعاتی که کار می‌‌کنند و انرژی کارکردن دارند، پول در بیاورند؛ بالاخره آنها به غذاخوردن و خوابیدن هم نیاز دارند. اگر آنها افراد متعادلی باشند، باید زمانی را به دوستان و خانواده‌شان نیز اختصاص دهند یا یکی دو تا تفریح موردعلاقه‌شان را نیز انجام دهند. با این حال، اگر هر روز هیچ کار دیگری هم جز کارکردن انجام ندهند، باز هم بیشتر از ۲۴ ساعت وقت در اختیار نخواهند داشت.

کارآفرینان ارزش می‌‌فروشند. بنابراین می‌توانند انرژی و زمان بیشتری در اختیار داشته باشند. آنها به جای اینکه زمان خود را بفروشند، آن را صرف ساخت سیستم‌هایی می‌کنند که با کمترین (یا حتی هیچ) تلاشی از جانب خودشان کار کرده و ارزش خلق کنند.

به عنوان مثال ممکن است یک کارمند بتواند همبرگرهای خیلی خوبی را تولید کند اما یک کارآفرین سیستمی را خلق می‌‌کند که میلیون‌ها برگر عالی تولید کند. این الگوی اساسی کسب‌وکاری مانند مک دونالد است. یا یک مثال دیگر: یک توسعه‌دهنده وب، کدنویسی می‌‌کند، اما یک کارآفرین، کسب‌وکاری خلق می‌‌کند که به طور شبانه‌روزی محصولاتی را از طریق آن وب‌سایت به فروش برساند. یک توسعه‌دهنده وب، تمام انرژی‌اش را برای طول یک روز کاری ۸ تا ۱۰ساعته می‌‌گذارد. مالک کسب‌وکار، از هزاران مصرف‌کننده‌ای که از وب‌سایتش خرید می‌‌کنند، انرژی می‌‌گیرد. این کار قدرتمندتری است و از این طریق است که ثروت واقعی خلق می‌‌شود.

این مسئله حقیقتی اساسی را نشان می‌‌دهد: کارمندان و کارآفرینان ذهنیت‌های متفاوتی دارند که بر شیوه نگرش آنها به دنیا و مسائل آن تاثیر می‌‌گذارد. این ذهنیت‌ها در هنگام برقراری تعامل با دنیا روی همه چیز تاثیرگذار خواهند بود؛ از شیوه تربیتی و ارتباطی با کودک گرفته تا نحوه تصمیم‌گیری برای خرید.

کارمندان با چه نگرشی برای خرید تصمیم‌گیری می‌‌کنند؟

وب‌سایت «بیزینس اینسایدر» این‌طور گزارش کرده است که کارمندان موقع خرید، چنین معادله‌ای را در ذهن خود حل می‌‌کنند: «خب من می‌خواهم یک دوچرخه هزاردلاری بخرم، از طرفی درآمد یک‌ساله من ۷۵ هزار دلار است و ۴۰ ساعت در هفته کار می‌‌کنم. پس با یک جمع و تقسیم ساده می‌فهمم که یک دوچرخه هزاردلاری به معنای ۲۷ ساعت و ۷۳ دقیقه کار است.»

این کار از طرفی مفید است، چرا که ذهنیت مالی مردم را بهبود می‌‌بخشد و باعث می‌شود که ارزش هر چیز را قبل از خرید آن به خوبی بسنجند؛ منطقی به نظر می‌‌رسد، چون همان‌طور که گفتم، تنها چیزی که کارمندان برای فروش دارند، زمان است و زمان، منبع بسیار کمیابی است.

اما به نظر من این نگرش بسیار ناامیدکننده است. همان‌طور که اینشتین می‌‌گوید، زمان نسبی است. خیلی ناراحت‌کننده است که بخواهید توانایی دنبال‌کردن رویاهایتان را محدود به زمانی کنید که در اختیار دارید. این نگرشی محدودکننده است که به جای موقعیت‌سازی، انتخاب‌هایتان را محدود می‌‌کند. با این حال متاسفانه بسیاری از مردم به همین شکل زندگی می‌‌کنند.

 

افراد ثروتمند با چه نگرشی برای خرید تصمیم‌گیری می‌‌کنند؟

ثروتمندان دنیا بر اساس ارزش زمان ارزیابی نمی‌‌کنند بلکه با توجه به گردش مالی‌شان مسائل را در نظر می‌گیرند. یک فرد ثروتمند هیچ‌گاه قبل از خرید چیزی، به بررسی ساعات کاری موردنیاز برای به‌دست‌آوردن هزینه آن چیز نمی‌‌پردازد و این موضوع به توانایی مالی آنها ارتباطی ندارد.

به عنوان مثال، سال‌ها پیش می‌خواستم یک بنتلی بخرم. پول نقد داشتم و می‌توانستم به راحتی خودرو موردنظرم را بخرم، اما نمی‌خواستم آن هزینه را صرف خرید این اسباب‌بازی کنم. با کیم، همسرم، در مورد این مسئله صحبت کردم و تصمیم گرفتیم این خودرو را به عنوان انگیزه‌ای برای افزایش سرمایه در نظر بگیریم و دارایی‌ای به دست آوریم که بتوانیم با درآمد منفعل آن، خودرو دلخواهمان را بخریم. شش ماه طول کشید تا دارایی درستی برای این کار پیدا کنیم، اما در نهایت، خودرو دلخواهمان را خریدیم. نکته کار اینجا بود که وقتی هزینه خودرو را به طور کامل پرداخت کردیم، کماکان درآمدی از آن دارایی داشتیم.

این نوعی جهان‌بینی مبتنی بر فراوانی است. به جای اینکه منابع محدود خود را با توانایی خریدتان مقایسه کنید، منابع بیشتری ایجاد کنید و توانایی خرید خود را افزایش دهید.

منبع: vidone.ir

 

مطلب پیشنهادی محمد صدیقی :

عبور از چرندیات ذهن مدیران

محمد صدیقی هستم. مطالبی که در وب سایت شخصیم قرار میدم یا توسط خودم نوشته شده و یا موارد مورد علاقه و گردآوری شده هستند. مطالب این سایت کاملاً تحت نظر من درج میشن و نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما هم توسط خود من خونده میشن. لطفاً با درج نظرات خودتون زیر هر پست بهم کمک کنید تا محتوای بهتری ایجاد کنم.

توسط |2019-06-30T23:39:51+00:00جولای 27th, 2018|روانشناسی, کسب و کار|

ثبت ديدگاه