توسعه گردشگری گیلان در ۲۰۲۰، عروس،داماد و حلقه‌ای که نیست!

//توسعه گردشگری گیلان در ۲۰۲۰، عروس،داماد و حلقه‌ای که نیست!

توسعه گردشگری گیلان در ۲۰۲۰، عروس،داماد و حلقه‌ای که نیست!

توسعه گردشگری گیلان در 2020، عروس،داماد و حلقه‌ای که نیست!Reviewed by محمد صدیقی on Mar 28Rating: 4.5توسعه گردشگری گیلان در 2020گیلان مغفول مانده و گردشگر مهجور، و هیچ کس نیست گردشگران را به خواستگاری گیلان بیاورد ، بنگاه‌های تبلیغاتی، رسانه‌ها و هیچ کدام از عوامل دیگر را یارای رقابت با قاصدان قدرتمند نیست، و متاسفانه از ابزاری به نام اینترنت هم به هیچ وجه درست استفاده نمی‌شود تا با استفاده از فناوری اطلاعات، صدای گیلان در گوش جهانیان شنیده شود. فقر محتوا بیداد می‌کند و هیچ خبری از ما در جهان نیست ولی ما بسیار غره شده‌ایم.

توسعه گردشگری گیلان در ۲۰۲۰، عروس، داماد و حلقه‌ای که نیست !

اگر بخواهیم گردشگری را به عنوان کسب و کاری بزرگ نگاه کنیم و نگاهی بیزینسی به آن داشته باشیم، همانند همه کسب و کارها در یک سو خریدار و در یک سوی دیگر فروشنده قرار دارد، حال مورد معامله یا می‌تواند کالایی باشد که در بازار عرضه می‌شود و یا خدماتی که ارائه می‌گردد. همانطور که می‌دانیم با هرچه نزدیک تر شدن دو سوی خریدار و فروشنده به یکدیگر کسب و کار شکل گرفته و با هرچه بیشتر شدن این نزدیکی و برخورد متقابل، رونق می‌گیرد.

بنابراین اگر بخواهیم توسعه گردشگری را به طور خلاصه بیان کنیم باید با توجه به تقاضای کالای گردشگری عرضه متناسب گردشگری موجود بوده و مضاف بر آنکه راهی برای نزدیکتر شدن عرضه کننده و تقاضاکننده ایجاد کرد.

هرچند علاوه بر سه مورد مذکور می‌توان یک مورد دیگر نیز اضافه کرد و آن هم نیازِ گردشگری است. برای درک منظور از نیاز گردشگری شاید استفاده از تشبیه اختراع گوشی‌های هوشمند خالی از لطف نباشد، تا قبل از به وجود آمدن این کالا، هیچ کس احساس نیاز و یا حتی فکرش را هم نمی‌کرد ولی با به وجود آمدن این محصول دیگر انسان امروزی نمی‌تواند خود را بدون گوشی موبایل هوشمند تصور کند. باید توجه کنیم نیاز گردشگری تنها در صورتی به وجود می‌آید که عرضه و تقاضای کالای گردشگری به حد کمال رسیده باشد و آنگاه است که ذهن خلاق بشری دست به کار شده و ابتکار به خرج می‌دهد.

توسعه گردشگری پایدار گیلان در سال 2020

قرار است سال ۲۰۲۰ به عنوان سال آغاز دیدار از گیلان معرفی شود, عنوانی زیبا که اولاً در زمان مناسب یعنی سال ۲۰۲۰ انتخاب شده و از منظر نام پتانسیل بالایی در برندینگ می‌تواند داشته باشد و ثانیاً برای مکانی انتخاب شده که از نظر جغرافیایی به چندین جهت می‌تواند مانور خوبی داشته باشد. اما اگر همه چیز خوب و عالی بود و به قولی نمره گردشگری‌مان ۲۰ بود، نه نیازی به ۲۰۲۰ بود و نه نیازی به عنوانی به نام سال آغاز دیدار از گیلان، بنابر این جهت ادای احترام به مبتکران این نامگذاری برای راه اندازی پویشی بزرگ در راستای گسترش گردشگریِ گیلان و به پاس تشکر و همراهی با این خلاقیت که از قضا بسیار مورد قبول افتاده و تقریبا هنوز چیزی نشده از دهان این و آن در این مورد می‌شنویم با توجه به سه عنصر کلیدی و ضروری که در اول گفتار ذکر شد مواردی را به اختصار بیان می‌گردد:

حلقه اول: عرضه

گیلان : عروسی که حال خوشی ندارد.

وقتی حرف از گیلان می‌شود بی‌درنگ دریا و جنگل و کوه به ذهن متبادر می‌شود، سبز و آبی جلوی چشمان ما رژه می‌روند و صدای شرشر باران و موج دریا و نسیم وزان بین برگ‌های رقصان به گوشمان می‌آید. اما با تمام بدیع بودن و بکر بودن این هدیه‌های خدادادی وقتی به تاریخ تمدن بشری و پیشرفت‌های حاصله در طول قرون و اعصار نگاه می‌کنیم، نیازی به نام رفاه را خواهیم دید که شاید بیراه نباشد اگر بگوییم هرچه امروز دور و بر ما هست زاییده نیازی به نام رفاه است. هرچند برای رسیدن به رفاه بسیار به بیراهه رفته‌ایم و چه بسا برای رفاه خود رفاه زیادی را از بین برده‌ایم ولی این واقعیتی انکارناپذیر است که نمی‌توان در زیر باران به تماشای باران نشست، نمی‌توان فقط در آفتاب ماند و ساحل را تماشا کرد و مثال‌های دیگری از این دست که کم هم نیستند. اینها را گفتم تا بگویم عروس گیلان جایی نیست که بتوان فقط آن را به تماشا نشست، دلمان را می‌زند، برای در آغوش کشیدن این عروس باید اگر نه قصری زیبا، لااقل کلبه‌ای امن، سایه‌ای خنک و جرعه‌ای آب فراهم کرد. گردشگران برای حضور در گیلان عزیز چه امکاناتی دارند؟ جواب این سوال چنان واضح است که بی‌درنگ شماری از بی‌امکاناتی‌ها، بی‌برنامگی‌ها، بی‌نظافتی‌ها و بی‌نزاکتی‌ها جلوی چشممان رژه می‌روند. به همین بسنده می‌کنیم که گیلان از نظر محیط زیستی زمانی چشم نواز بود و دید بصری هر کسی را تحت تاثیر قرار می‌داد دیگر اینگونه نیست و وجبی از این خاک نیست که آلوده به پسماندهای انسانی و دیربازیافت نباشد. اماکن سیاحتی و زیارتی بسیار غیر بهداشتی رها شده‌اند، امکانات اقامتی و رفاهی دارای کمترین استانداردهای مسافرپسند هم نیستند. آیا هیچ دامادی این عروس کثیف، شلخته‌ی، بی بزرگ تر را می پسندد که هر کسی آمده، دستی بر او کشیده و رفته؟

حلقه دوم:

گردشگر : دامادی که خبری از گیلان ندارد!

وقتی گل در بر و می در کف و معشوق به کام است مسلمأ سلطان جهان هم به چنین روز غلام است.

چرا گردشگری که اگر بخواهد به هر جای دنیا سفر کند همه نوع امکانات تفریحی برایش فراهم است، مناطق بکر و دست نخورده و زیباتر و بهتری هم برایش در دسترس است باید به گیلان بیاید؟ شاید این تشبیه من به مزاق خیلی‌ها خوش نیاید ولی این صرفأ یک مثال است و معنای عام ندارد اما در موارد زیادی صدق می‌کند: گیلان شده جایی برای پسرکان تازه به بلوغ رسیده‌ای که شهوت خود را بر سر دخترکی خیابانی خالی می‌کنند. آنها نه ترس به دام افتادن دارند و نه آبرویی برای از دست دادن و صرفا شندرغاز پولی که بیایند و بروند، آن دامادِ سوار بر اسب سفید به گیلان نمی‌آید، حاضر نیست سم اسبش را هم بر خاک گیلان بگذارد و البته چنین سواری اصلا نام اینجا را هم نشنیده چون وقتی مدام کنار گوشش صدای ترکیه‌ای می‌آید که بزرگترین فرودگاه جهان را دارد، اماراتی که بزرگترین برج جهان را دارد و سایر مکان‌های دیگری که نیازی به بردن نامشان نیست، دیگر صدای گیلانِ نحیفِ من که دیگر نه جنگلی برایش مانده تا به آن تکیه کند، نه دریایی مانده که خودش را در آن بشوید و نه آبی که از آن بنوشد و گلویی تازه کند، به گوش کسی نمی‌رسد.

متاسفانه چند همسری همسایگان ما بیداد می‌کند و عروس گیلان دریغ از خواستگاری که بداند چنین گوهری وجود دارد.

شاید بیراه نباشد بگوییم: پیدا کردن یک داماد خوب بزرگترین وظیفه این پدر است.

حلقه سوم:

قاصدی که نیست!

در زمان‌های قدیم که نه تلفنی بود و نه موبایل و نه پستی که نامه ببرد، عشاق بینوا یکی از دختران یا پسران و حتی بعضأ بزرگان را پل ارتباطی خود می‌کردند و این شخص نامش کسی نبود جز “قاصد”.

یادش بخیر که چقدر قدیم‌ها این کلام را می‌شنیدیم: فلانی قاصد فلانیه! قاصد نه نفعی می‌برد و نه بدخواهی می‌کرد، قاصد کارش وصل عشاق به همدیگر بود، چه بسا قاصدانی که بیشتر از از عشاق درد کشیدند و تهمت و افترا و بدنامی و شکنجه و آزار و اذیت دیدند ولی قاصدان همانانی بودند که در رویای وصل، دردی دوسویه داشتند و سرآخر با همه زجرهایی که می‌کشیدند و مرارت‌هایی که تحمل می‌کردند، بزرگترین پاداششان شرکت در عروسی عشاق بود و یادآوری خاطراتی که به خاطر آن شکنجه شده بود و امروز به آن می‌خندید.

امروز اگر گیلان من حالی ندارد، قاصدی هم نیست که خبر از یار آورد و حالش را خوب کند و امید وصال دهد.

قاصد از این سو بدی عروسی را می‌کند و آن سو بدی داماد را که ای کاش همین هم بود و لااقل می‌گفتیم یکی هست که به عروس و داماد حرفی می‌زند و می‌گوید آنها زنده‌اند.

گیلان مغفول مانده و گردشگر مهجور، و هیچ کس نیست گردشگران را به خواستگاری گیلان بیاورد ، بنگاه‌های تبلیغاتی، رسانه‌ها و هیچ کدام از عوامل دیگر را یارای رقابت با قاصدان قدرتمند نیست، و متاسفانه از ابزاری به نام اینترنت هم به هیچ وجه درست استفاده نمی‌شود تا با استفاده از فناوری اطلاعات، صدای گیلان در گوش جهانیان شنیده شود. فقر محتوا بیداد می‌کند و هیچ خبری از ما در جهان نیست ولی ما بسیار غره شده‌ایم.

چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری                        نه به انتظار یاری نه ز یار انتظاری

و این حکایت گیلان و گردشگری و رسانه های ماست. عروسی که دامادش در دوردست هاست و حلقه ای که به دست هیچ کدام نمی‌رسد.

و اما چه کنیم؟ واقعاً چه باید کرد؟

برای ما که در دنیای کامپیوتر و اینترنت و فناوری اطلاعات به سر می‌بریم جمله‌ای است که زیاد تکرار می‌کنیم: نشد نداره! فقط باید راهش را پیدا کنیم.

نشدِ شماره یک:

پدر، مادر، برادر و همه اعضای خانواده این عروس گیلان باید دور هم جمع شوند، به دور از هر کینه و کدورتی و فقط با در نظر گرفتن این اولویت که عروس ما در حال جان دادن است و او را نجات دهند.

محیط زیست، شهرداری، سازمان گردشگری، همه و همه باید اولویت خود را بر این قرار دهند که وضعیت از این بدتر نشود.

آگاهی به این موضوع مهم است: توریست امروز صرفأ برای دیدنِ آبی و سبز نیست که سفر می‌کند، امروزه توریسم علاوه بر گشت وگذار، به گفت و شنود، بگو و بخند، بخور و بخواب و هر آنچه در زادگاه بومیانِ هر منطقه‌ای رخ می‌دهد علاقه‌مند است. یعنی علاوه بر دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها، استدراکاتی که از یک فرهنگ می‌گیرد جذبه‌ای دیگر برای گردشگران مخصوصأ بین‌المللی دارد. یعنی علاوه بر اینکه باید احیای ابنیه و طبیعت را در برنامه کاری داشت، احیای فرهنگ و تمدن را نیز در دستور کار قرار داده و توسعه داد و با مد نظر قرار دادن همین مورد است که طرح‌های بومگردی صرفاً با خشت و گل و کاه و … جاذبه ای ندارند. زنده بودن و حیات داشتن و خون زندگی در رگ‌های این ابنیه بودن جاذبه‌ای است که توریست را از هر جای دنیا می‌کشاند. در واقع تجربه‌ی نابِ حاصل از تمام حواس انسانی‌ست که گردشگر را پایبند می‌کند.

نشدِ شماره دو:

راستش این جوان شرور، خیلی هم چموش است! توریستی که مدام بهترین ها دم دستش است به خودش زحمت راه دور نخواهد داد مگر آنکه خواب ما را ببیند و ما باید این عروس را همه جا در دیدگانش معرفی کنیم که خواب ما را ببیند و هوایی شود و بیاید گیلان.

نشدِ شماره سه:

یک قاصد نباید هیچ‌گاه بیکار بنشیند، قاصد بودن یک کار تخصصی ست ولی امروزه هیچ کس نمی‌خواهد قاصد داشته باشد، چون اینستاگرام هست، دوربین هم که هر موبایلی دارد، خب چه نیازی است به کسی که ادعای علم تبلیغات و بازاریابی می‌کند، در دنیای امروز بر خلاف عده‌ای که فکر می‌کنند همه چیز محتواست (البته همه چیز محتواست و شکی هم در آن نیست) ولی امروزه همه چیز فقط و فقط محتوا نیست، امروزه نحوه‌ی ارائه محتوا همه چیز است. اگر ندانید چطور محتوا تولید کنید و چطور آن را ارائه کنید، دیده نخواهید شد و دیجیتال مارکتینگ به شما برای بهتر دیده شدن کمک می‌کند.

جذب گردشگر در گیلان در سال 2020

توسعه گردشگری گیلان بدون توجه به اینترنت و شاخه‌های دیجیتال مارکتینگ با رشد بسیار کندی صورت خواهد گرفت، دیجیتال مارکتینگ در معنای عام آن گیلان را در دسترس تر خواهد نمود و ارزش درونی این سرزمین را به دیگران نشان خواهد داد.

 

توسعه گردشگری گیلان در ۲۰۲۰ با دیجیتال مارکتینگ

یادداشتی از محمد صدیقی درباره توسعه گردشگری پایدار در گیلان

محمد صدیقی هستم. مطالبی که در وب سایت شخصیم قرار میدم یا توسط خودم نوشته شده و یا موارد مورد علاقه و گردآوری شده هستند. مطالب این سایت کاملاً تحت نظر من درج میشن و نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما هم توسط خود من خونده میشن. لطفاً با درج نظرات خودتون زیر هر پست بهم کمک کنید تا محتوای بهتری ایجاد کنم.

توسط |2019-03-28T14:00:40+00:00مارس 28th, 2019|جامعه|

ثبت ديدگاه