مدیریت به سبک بیل گیتس

//مدیریت به سبک بیل گیتس

مدیریت به سبک بیل گیتس

مدیریت به سبک بیل گیتسReviewed by محمد صدیقی on May 8Rating: 4.5بیل گیتس، بنیانگذار غول نرم افزاری بزرگ جهانصحبت های بیل گیتس در مصاحبه با نشریات مختلف و نیز گاه مقالاتی که وی در حوزه های مختلف مدیریتی می نویسد، خوانندگان فراوانی دارد.

بیل گیتس، بنیانگذار غول نرم افزاری بزرگ جهان، مایکروسافت،از جمله مدیران موفق عرصه فناوری و تجارت است که زندگی و تجربیات مدیریتی وی همواره از سوی علاقمندان مدیریت به عنوان یک الگو مورد توجه قرار گرفته و می گیرد. صحبت های بیل گیتس در مصاحبه با نشریات مختلف و نیز گاه مقالاتی که وی در حوزه های مختلف مدیریتی می نویسد، خوانندگان فراوانی دارد. در یکی از مقالات وی، به ۱۰ ویژگی مدیران موفق اشاره شده است.

بیل گیتس می‌گوید:

هرچند یک فرمول جادویی برای مدیریت مناسب و کار آمد وجود ندارد؛ ولی چنانچه شما در موقعیت یک مدیر هستید ممکن است با دانستن این چند نکته موثرتر عمل کنید.

  1. زمینه کاری خود را از روی فکر و دقیق انتخاب کنید. کاری را انتخاب کنید که از آن لذت ببرید. وقتی به کارتان علاقه ندارید بعید است بتوانید برای سازمان خود سودآور باشید. این موضوع درباره کارمندان نیز صدق می کند.
  2. با دقت استخدام کنید و از اخراج کردن نهراسید. شما نیاز به یک گروه قوی دارید؛ چرا که یک گروه کاری متوسط هر قدر هم که خوب مدیریت شود، نتیجه عملش قطعا متوسط خواهد بود. یک خطا ممکن است برای یک فرد شکست بزرگی به حساب نیاید و مدیر نیز بتواند وی را در سمتی که دارد ابقا کند؛ چرا که عملکرد وی آنقدرها هم ناگوار نبوده است. ولی یک مدیر خوب جایگزینی برای این فرد انتخاب می کند یا او را به جایی منتقل می کند که عملکرد شخص در آن بدون عیب و نقص باشد.
  3. محیط کار را مولد و سودآور کنید. این موضوع کمی چالش انگیز است؛ چرا که نیازمند رویکردهای متفاوتی بسته به زمینه فعالیت خواهد بود. برخی اوقات اختصاص دادن یک دفتر کار مجزا به کارمندان، موجب افزایش سود بنگاه می شود. برخی اوقات با انتقال کارمندان به یک محیط د باز می شود سود را افزایش داد. بعضی مواقع باید از محرک های مالی برای سودآور کردن بنگاه استفاده کرد. در یک دیدگاه کلی، استفاده از ترکیبی از این رویکردها می تواند اثربخش باشد. عاملی که تقریبا همیشه سودآوری را افزایش می دهد، ارائه یک سیستم اطلاعاتی است که به کارمندان کمک کند تا در جریان امور قرار گیرند. زمانی که من در حال پایه ریزی مایکروسافت بودم، تصمیم گرفتم محیطی ایجاد کنم که در آن برنامه نویسان پیشرفت داشته باشند. من شرکتی میخواستم که در آن مهندسان علاقمند به کار باشند. می خواستم فرهنگ سازمانی ایجاد کنم که آنها را تشویق کند با هم کار کنند، ایده های خود را در میان بگذارند و انگیزه خود را در آن حفظ کنند. چنانچه خودم مهندس نرم افزار نبودم، هرگز نمی‌توانستم به چنین هدفی دست پیدا کنم.
  4. تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشید. برای کارمندان خود به طور شفاف توضیح دهید موفقیت از نظر سازمان چیست و آنها چگونه می توانند دستاوردهای خود را ارزیابی کنند، اهداف باید واقع گرایانه انتخاب شوند. زمان بندی پروژه ها باید توسط افرادی تنظیم شود که خود در انجام آن دخیل هستند. کارمندان ممکن است موعدهای کاری و برنامه زمان بندی که دوستانه در بین خودشان تعیین شده باشد را بپذیرند؛ ولی نسبت به زمان بندی تحمیل شده از مدیریت که با واقعیت کاری آنها هماهنگی ندارند واکنش نشان دهند. تعریف اهدافی که برای سازمان قابل دسترسی نباشند، باعث از بین رفتن شالوده سازمان می شوند. در شرکت من، علاوه بر جلسات منظم گروه های کاری و جلسات یک نفره بین مدیران و کارمندان، ما به طور منظم گردهمایی هایی داریم و توسط ایمیل مرتبا با کارمندان در ارتباط هستیم و آنچه را که توقع داریم، به آنها اطلاع می دهیم. چنانچه یک مشتری محصولات یک شرکت دیگر را انتخاب کند، ما موضوع را بررسی می کنیم، به کارمندان می گوییم که دفعه بعد این ما هستیم که باید برنده باشیم. برای این کار چه چیزهایی نیاز داریم؟» پاسخ به این سوالات به ما کمک می کند تا تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشیم.
  5. برای این که یک مدیر خوب باشید، باید کارمندان خود را دوست داشته باشید و بتوانید ارتباط مناسبی با آنها برقرار کنید. این موضوعی نیست که بتوانید درباره آن به دیگران دروغ بگویید و نقش بازی کنید. چنانچه از ارتباط با کارمندان خود لذت نمی برید، مدیریت آنها بسیار دشوار خواهد بود. باید بتوانید در سازمان خود زمینه گسترده ای از ارتباطات را فراهم آورید. شما به ارتباطات نیاز دارید، نه لزوما ارتباط دوستانه شخصی، شما باید بتوانید افراد را ترغیب کنید تا به شما اطلاع دهند در سازمانتان چه می گذرد و بازخورد تصورات افراد درباره سازمان و نقش شما در آن را به اطلاعتان برسانند.
  6. توانایی های کارمندان خود را به گونه ای توسعه دهید که وظایف خود را بهتر از آن چه شما می توانید انجام دهند. مهارتهای خود را به آنها منتقل کنید. این موضوع هدفی مهیج خواهد بود، ولی همزمان ممکن است برای مدیران نگران کننده باشد که موقعیت خود را به واسطه این امر در خطر ببینند. چنانچه این موضوع شما را نگران می کند، از مدیر مافوق خود سوال کنید «چنانچه من فردی را آموزش دهم که بتواند کارهای مرا به خوبی انجام دهد، آیا شرکت جایگاه برتری برای ما خواهد داشت؟». بسیاری از مدیران با ذکاوت دوست دارند ببینند که کارمندانشان مسوولیت های خود را توسعه دهند؛ چرا که این امر باعث می شود مدیران از به عهده گرفتن و درگیر شدن در بعضی مسائل محفوظ بمانند. کمبود فرصت شغلی هیچ گاه برای یک مدیر خوب به وجود نمی آید. جهان تعداد نامحدودی کار دارد که باید به انجام برسد.
  7. دلگرمی ایجاد کنید. برای کارمندان خود به طور واضح مشخص کنید در صورتی که امور به طور مناسب انجام شوند، تنها مدیران نیستند که از نتیجه آن بهره مند خواهند شد. به کارمندان خود حس اهمیت در مورد کاری که بر عهده دارند را انتقال دهید. به آنها نشان دهید که برای شرکت و مشتریان مهم هستند.
  8. مسوولیت پروژه ها را خود بر عهده بگیرید. شما باید مسوولیت های بیشتری علاوه بر ارتباط صرف داشته باشید. آخرین چیزی که کارمندان ممکن است به آن احتیاج داشته باشند، مدیری است که به کارهای غیر مهم و فرعی می پردازد. در خلال زمان سعی کنید ثابت کنید که شما نیز دستی در کار دارید. یکی از وظایفی که برای کارمندان جالب نیست را بر عهده بگیرید و از آن به عنوان نمونه‌ای برای کارمندان خود استفاده کنید تا دریابند چگونه می توان با چالش ها روبه رو شد.
  9. هیچ گاه در تصمیم خود تجدید نظر نکنید. از زمان و فکر خود به طور مناسب استفاده کنید تا تصمیم قطعی خود را به طور مناسب در همان بار اول بگیرید و دیگر به آن برنگردید. چنانچه جزو افرادی باشید که یک مساله را مدت ها باز نگه می دارند، این امر باعث می شود که نه تنها در کار مدیر اجرایی خود خلل وارد کنید، بلکه خودتان نیز به مدیری تبدیل می شود که نمی تواند در زمان مناسب و همان بار اول تصمیم گیری کند. کارمندان از رهبری که قاطیت ندارند بیزارند. با این وجود، منظورم این نیست که باید درباره هر چیزی در لحظه تصمیم بگیرید یا این که اگر تصمیمی گرفتید در آن تجدید نظر نکنید.
  10. کارمندان خود را آگاه سازید که باید رضایت چه کسی را تامین کنند. شاید این فرد شما باشید، شاید مدیر فنی شما باشد یا ممکن است فرد دیگری باشد که برای شما کار می کند. اگر کارمندان شما با خود بگویند «آیا من باید رضایت این فرد را جلب کنم یا فرد دیگری را» شما در حال فلج کردن سازمان خود هستید. در این حالت به نظر می رسد که کارمندان نمی توانند اولویت ها را در شرکت مشخص کنند.

بیل گیتس در پایان اضافه میکند:

من هرگز ادعا نمی کنم که این ۱۰ رویکرد تنها روش هایی هستند که مدیران باید مدنظر قرار دهند. ممکن است بسیاری راههای دیگر نیز وجود داشته باشد؛ ولی این ۱۰ ایده هم ممکن است به شما کمک کند که کارمندان خود را به خوبی مدیت کنید.

منبع: ماهنامه اتوماسیون اداری و مالی

لینک پیشنهادی محمد صدیقی :

معنای زندگی از نگاه رابرت سولومون

محمد صدیقی هستم. مطالبی که در وب سایت شخصیم قرار میدم یا توسط خودم نوشته شده و یا موارد مورد علاقه و گردآوری شده هستند. مطالب این سایت کاملاً تحت نظر من درج میشن و نظرات و پیشنهادات و انتقادات شما هم توسط خود من خونده میشن. لطفاً با درج نظرات خودتون زیر هر پست بهم کمک کنید تا محتوای بهتری ایجاد کنم.

توسط |2019-06-30T23:40:05+00:00می 8th, 2019|کسب و کار|

ثبت ديدگاه